و .... زندگی نامش در ادامه ی مطلب
خییییییییییییییییییییلی باحاله حتما بخونید
نظظظظظظظظظظظظظظظظظر یادتون نره
معنی ریلکس بودن به این حد
شرک ۵با
گویندگی :عادل فردوسی پور در نقش خر شرک،رویانیان در نقش شرک،علی کریمی در نقش
گربه ی چکمه پوش و این یکی رو نمیشناسم در نقش فیونا
خیار رو نگاه
سرانجام ازدواج گربه و ...
آهای دوست من آهای دوست من نظر اگه یادت بره می کشمت
اراده ی یک مرد:
بیایید نگاهی به شرح زندگی مردی بیاندازیم که:
در ۲۱سالگی در تجارت شکست خورد.
در ۲۲سالگی در رقابت های انتخابی شورای شهر ناموفق ماند.
در ۲۴سالگی در انتخابات مجلس پیروز نشد.
در ۲۶سالگی همسر محبوب خود را از دست داد.
در ۲۷ سالگی به ناراحتی شدید عصبی مبتلا گردید.
در ۳۴ سالگی در مبارزه برای نمایندگی کنگره ناکام ماند.
در۴۵ سالگی می خواست سناتور شود اما نشد.
در۴۷سالگی نتوانست به مقام معاونت ریاست جمهوری برسد.
در۵۲سالگی به عنوان رئیس جمهور آمریکا انتخاب شد.
نام این مرد با اراده،آبراهام لینکلن بود.
هی با شمام اونایی که از الهام حمیدی خوششان می آد نظظظظظظظظظر یادشون نره
نظظظظظظظظظظظر یادتون نره
سلام به دوستان هم وبلاگیم.من مهرنوش
هستم که از اینکه به وبلاگم سرزدید بسیار خوش حالم . امید وارم در این وبلاگ به
شما خوش بگذرد.راستی عزیزانم نظظظظظظظظظظظظظظظر یادتون نره که برای این وبلاگ
بسیار مفیده راست می گم . با تبادل لینک هم موافقم . اگر از مطالبم دیدن نکنی
نمیبخشمت .خداحافظ.
سسسسسسسسسسلام به دوستانم زمستان شده و هوا سرد سرده بچه ها اگر شما اهل تهران هستید بیاید با هم دعا کنیم امسال برف شدیدی در تمام منطقه ی تهران بیاد خسته شدم .
ولی زمستانتون و کریسمستون مبارک باد.
نظظظظظظظظظظظر یادت نره
قابل استفاده برای دوستان وبلاگ نویسم.
منبع:سایت تکناز
منبع:سایت نمکستان
منبع:سایت تکناز
نخود سیاه فقط برای تهیه ی «لپه»کاشته می گردد.همه ی نخود ها به همان گونه که درو می شوند،استفاده می گردد و آنها را تغییر شکل نمی دهند جز نخود سیاه که هیچ گاه به صورت اصلی برای فروش به بازار نمی برند و چون به عمل آمدن نخست آن را در آب می ریزند تا خیس بخورد و به صورت «لپه» در آید سپس می فروختند نخود سیاه در هیچ مغازه ای پیدا نمی شود،درگذشته هیچکس هم دنبال نخود سیاه نمی رفت و در اصتلاح اگر کسی را به دنبال نخود سیاه می فرستادند،در حقیقت او را به دنبال چیزی فرستاده بودند که در هیچ دکانی پیدا نمی شد و به همین دلیل از معنای مجازی آن این گونه فهمیده می شد که می خواسته اند او را به دنبال کاری دروغین بفرستند تا از رازی یا داستانی با خبر نشود
یک داستان جالب ۲
مردی در کنار جاده،دکه ای درست کرد و در آن ساندویچ می فروخت.
چون گوشش سنگین بود،رادیو نداشت،چشمش هم ضعیف بود،بنابراین روزنامه هم نمی خواند.
او تابلویی بالای سر خود گذاشته بود و حسن ساندویچ های خود را شرح داده بود.
خودش هم کنار دکه اش می ایستاد و مردم را به خریدن ساندویچ تشویق می کرد و مردم هم می خریدند.
کارش بالا گرفت لذا او ابزار کارش را بیشتر کرد.
وقتی پسرش از مدرسه نزد او آمد،به کمک او پرداخت.
کم کم وضع عوض شد.
پسرش گفت:پدر جان،مگر شایعه ای که شده نشنیده ای؟اگر وضع پولی کشور به همین منوال ادامه پیدا کند کار همه خراب خواهد شد و شاید یک کسادی عمومی به وجود می آید.باید خودت را برای این کسادی آماده کنی.
پدر با خود فکر کرد هرچه باشد پسرش به مدرسه رفته به اخبار رادیو گوش می دهد و روزنامه هم می خواند پس حتما آنچه می گوید صحیح است.
بنابراین کمتر از گذشته نان و گوشت سفارش داده و تابلوی خود را هم پایین آورد و دیگر در کنار دکه ی خود نمی ایستاد و مردم را به خرید ساندویچ دعوت نمی کرد.
فروش او شدیدا کاهش یافت.
او سپس رو به پسرش کرد و گفت:پسر جان حق با توست. کسادی عمومی شروع شده است.
یک نکته ی مهم:به شایعه ها توجه نکنید.به ایده های خود توجه کنید.
یک امتحان هوش جالب
بررسی توانایی در مطالعه کردن